انگار جدی جدی داریم خداحافظی می کنیم
هنوز خودمم باورم نمیشه
تو هم که بد تر از من اصلا باورت نمیشه
اما ... نمی دونم چی پیش میاد...
نمی دونم اخرش چی میشه
چند روز پیش بهت گفتم که واسم خواستگار اومده اما راستش انقدر کپ کردی که نتونستم بهت بگم چقدر جدیه
خودمم نمی دونم چیکار کنم
امروز تلفنی که باهات حرف زدم به محضی که صدات رو شنیدم مو به تنم سیخ شد
انگاری واقعا دلم برات تنگ میشه
انگاری واقعا ...
نمی دونم اما فکر کنم واقعا باید تمومش کنم
اخه من عذاب وجدان می گیرم وقتی بحث اون میشه
وقتی یاد خودم و خودن می افتم
.......
دلم پر است .
پر پر پر ...
آنقدر که گاهی اضافه اش از گوشه چشمانم میچکد .
گاهی سرد
گاهی گرم
می گذرد....
همه چیز تقریبا خوبه
جز یه چیز از دیروز به اون یه چیز فکر می کنم
اما نمی خوام اصلا بیانش کنم
فقط دلم گرفت...
دلـتنگــي، پيچيــده نيســــت.
يــک دل..
يک آسمان..
يــک بغــض ..
و آرزوهــاي تـَـرک خـورده !
به همين ســادگـي ...
بهشت كجاست ؟
يك فضاي چند وجب در چند وجب ميان بازوهاي كسي كه دوستش داري
=====حسين پناهي=====
تعداد صفحات : 6
+ شِیـطاטּ نیـستَم فِرشـته هـَم نیـستم خُدا هَم نیستم فـَقط دُختَـرم! ازنـوعِ سـاده اش... حـَـوا گونہ فـِکـر میـکُنم فَقـط بـہ خاطـِرِ یـک ســیب تـا کـُجا بایَـد تـاواטּ داد...؟